در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۱۲۵۶۹
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۴
روش اکتشافی هدایت‌شده برای درک درست از مطالب علمی آموخته‌ شده که با عنوان رویکرد یادگیری مساله محور نیز شناخته می شود یکی از رویکردهای نوین در مبحث آموزش است. این رویکرد با دو هدف جایگزین کردن یادگیری فعال به‌جای یادگیری منفعلانه و افزایش مشارکت و تعامل فراگیران به بهبود فرایند آموزش کمک می کند.

محمد شیرزاده، پایگاه خبری دانا، سرویس آموزش؛ یادگیری مساله محور، روش یادگیرنده محور است. در این روش، دانش آموز یا دانشجو برای یادگیری موضوع، به ‌صورت گروهی به حل مسئله می‌پردازند. این روش با روش آموزش مستقیم که در آن آموزش ‌دهنده مفاهیم را به دانشجویان ارائه می‌کند، بسیار متفاوت است.

 در روش یادگیری مبتنی بر مساله، مسائل و مشکلات در آغاز بحث و قبل از آنکه فراگیران بخشی از دانش‌های مرتبط را بیاموزند، مطرح می ‌شود. با درگیر شدن در مساله، فراگیران مهارت‌هایی درباره کسب اطلاعات و شناسایی منابع اطلاعاتی به‌دست می‌آورند.

اما در روش آموزش سنتی یا مدرس‌ محور به فراگیران فرصت تفکر داده نمی ‌شد و آن‌ها نمی ‌توانستند اطلاعات علمی را در شرایط واقعی بکار گیرند. بنابراین پس از مدتی مطالب آموخته‌شده را فراموش می‌کردند.

 در روش مساله محور، فراگیران با استفاده از شیوه مباحثه، فعالانه در فعالیت‌های آموزشی شرکت می‌کنند. در این روش از طرح مسائل و نظرات و بیان تجربیات زندگی واقعی به ‌عنوان محرکی برای تسهیل، بهبود و تعالی فرایند یادگیری، استفاده می‌شود.

روش حل مسئله در رویکرد مساله محور چگونه است؟

در دنیای امروز، انبوهی از دانش و اطلاعات به‌ آسانی در اختیار همه قرار دارد. ما باید از مهارت‌های یادگیری مستمر برخوردار باشیم تا بتوانیم به‌ طور مؤثر از انبوه اطلاعات در دسترس استفاده کنیم.

ماهیت میان‌رشته‌ای مسائل، نیاز به ترکیب دانش و مهارت به ‌منظور ایده پردازی و پیاده‌سازی راه‌ حل‌ها دارد. یادگیری مسئله محور به فراگیران کمک می‌کند، همراه با کسب دانش در رشته خاص به توسعه مهارت‌هایی نظیر کار گروهی، ارتباطات مؤثر شفاهی و کتبی، خودآگاهی و تفکر انتقادی بپردازند.

در رویکرد مساله محور تفاوت سؤال و مسئله (چالش) مورد اولی است که به وقوع می پیوندد. فراگیر باید بداند مسئله (چالش) برخاسته از درگیری ذهنی و عملی با موقعیت‌های مختلف و تلاش برای حل آن است(اکتشاف).

در این رویکرد مسئله باید شخص را درگیر کند. در طرح تحقیق یک فرضیه وجود دارد و یک مسئله‌ای که برای حل آن فرضیه ارائه ‌شده است. در این رویکرد فرضیه باید نوآوری داشته باشد.

مساله با پرسش‌های «آیا» که جواب آن بله یا خیر است سروکار ندارد. مساله با پرسش‌هایی که دائره‌المعارفی (حل جدول) است فرق می‌کند. پاسخ پرسش ‌های دائره‌المعارفی را می‌توان با یک سؤال ساده و یک پاسخ روشن به دست آورد. ولی مساله باید نیاز به تفکر داشته باشد، تا بر اساس اطلاعات دریافت شده پردازشی در آن صورت گیرد و یک دستاورد به‌حساب آید. با این روحیه لذت کشف یک نادانسته درک می‌شود و فرد احساس می‌کند یک مطلب حافظه‌ای ندارد بلکه یک واقعیت علمی را درک کرده است.

از آنجا که در این روش از طریق حل مساله می‌خواهیم به نتیجه برسیم، لذا پرسش‌ها از پرسش‌های انتهایی شروع می‌شود و به ‌تدریج با پرسش‌ های قبل ‌تر تا پرسش ‌های اولیه رسیده می‌شود. یادگیرنده حالا می‌داند با حل مساله چه قدم ‌هایی را می‌خواهد بردارد و به چه نتیجه مهمی دست می یابد.

مساله ها از واقعیت ‌های عینی بر می‌خیزند. لذا خوب دیدن و خوب شنیدن و درک کردن مهم‌ترین قدم اولیه برای طرح آنهاست. در مواقعی که دیدن مستقیم امکان‌پذیر نباشد، قرار دادن فرد در یک موقعیت عینی فرضی که در زندگی او می‌تواند رخ دهد، اهمیت دارد. این موقعیت‌ها باید به ‌خوبی توصیف شوند و دوباره به یک توصیف نظری نینجامد. به همین دلیل ذکر داستان‌هایی با بسط تفصیلی و هنرمندانه آن بیشتر فرد را در موقعیت درک سؤال قرار می‌دهد.

نکته اینکه توجه به مسائل نیاز به تمرین و ممارست دارد. لذا در یک برنامه درسی سعی می‌شود فرصت دقت به دانش‌جو داده شود تا انواع پرسش‌ها را بپرسد و بتواند تشخیص دهد چه مسائلی فعلاً باید در درس مورد توجهش باشد. در اینجا نقش استاد برای پالایش مسئله‌ها و کمک کردن یادگیرنده برای رسیدن به مسئله‌های مورد نظر اهمیت دارد.

استاد در پردازش و بسط مساله و نشان دادن تمام زوایای آن در کنجکاوتر کردن یادگیرنده کمک می‌کند. استاد نمی‌گذارد یادگیرنده با پاسخ‌های سرسری از عمق مسئله بازبماند.

 در این روش چون  مسئله از انتها (هدف اصلی از بحث) مورد بررسی قرار می‌گیرد، لذا باید نحوه تدوین کتاب‌ها تغییر کرده و با پرسش‌ها و قرار دادن فرد در معرض مسئله‌ها معمولاً از انتها به ابتدا بیاید تا مفاهیم علمی به خاطر پاسخ به مسئله یاد گرفته شود.

هنر استاد در این روش ایجاد انگیزه صادق (نه نمره و جایزه) در دانشجویان است. استاد باید دانشجو را در موقعیتی قرار دهد که باور کند خود با تعمق و تفکر خود توانسته است مسئله را حل کند. انگیزه فهمیدن و دانستن در این روش باید مرتب تقویت گردد.

 بالا رفتن توان دانشجو برای حل مسئله باید به‌گونه‌ای باشد که او باور کند که تمامی مسائل مشابه را می‌تواند حل کند. لذا در این روش یک مطلب یاد نمی‌گیرد بلکه روش حل یک دسته مسائل مشابه را یاد می‌گیرد.

 پس از کشف مطلب علمی، دانش‌جو باید ممارست کند تا در موارد مشابه نیز بتواند به‌خوبی و با دقت این‌گونه مسائل را حل کند. بدین منظور استاد به او کمک می‌کند تا مسائل دیگری را که او را در درک و تسلط بر مسائل علمی کمک می‌کند حل کند تا مهارت حل مسئله در او تقویت گردد.

 در این روش امتحانات باید به سمت خود آزمونگری سوق پیدا کند، چراکه دانشجو باید دغدغه قدرت حل مسئله را داشته باشد.

وظیفه اصلی استاد، بازنویسی کتاب‌های درسی بر اساس مسئله محوری است. در این روش مهم‌ترین کار استاد تنظیم سؤالی مطالب کتاب است به‌گونه‌ای که مسئله‌ای پشت مسئله‌ای برای دانشجو مطرح شود. بدیهی است تا آنجا که امکان دارد مسئله‌ها ناظر به شرایط واقعی باشند تا شرایط نظری. به همین جهت برای دروس تجربی آزمایش‌های اولیه اهمیت بسیاری دارد. آزمایشگاه برای تأیید آموخته‌های سر کلاس نیست بلکه برای دستیابی به مسائل علمی است که دانش‌جو با تفکر یا با آزمایش آن را حل می‌کند.

ارسال نظر